آخرین مطالب منتشر شده در نیلوبلاگ
آشنایی با ایسمها 32: بعثگرایی (بعثیسم) Ba'athism
🌓 آشنایی با ایسمها - بخش سی و دوم✍️ جان آندریوس John Andrews🔄 حسین شیران ⏺ بعثگرایی (بعثیسم) Ba'athism.بعثیسم عبارت است از گرایش به ایدئولوژی حزب بعث سوسیالیست عرب؛ بعث معادلی عربی برای رنسانس (نوزایی) است. حزب بعث در دههی 1940 در دمشق توسط یک مسیحی سوری به نام «میشل عفلق»1 و «صلاحالدین البیطار...
ابرنظمها و ابرنظامها (ملتدولتها)..🌓 ابرنظمها را تنها از ابرملتدولتها باید انتظار داشت یعنی هر آنها و هر آنجاها که درک و فهم متقابل فوقالعادهای میان ملت و دولتشان حاکم است و ضرورتا در برابر یک نظمپرداز عالی (دولت) یک نظمپذیر عالی (ملت) وجود دارد و گرنه در برابر هر ابرپروژهای ابرمسألهه...
🌓 در جستجوی راهی برای رهایی - بخش سیزدهم✍️ حسین شیران .پلورالیسم بمعنا و مفهوم عاماش- پذیرش اصل تعدد و تکثر و تقبل و تحمل دیگری- بویژه در ارتباط با ادیان و مذاهب مختلف بحث جدیدی نیست و همچون خیلی مباحث دیگر از دیرباز توجه و تمرکز بر آن همواره در گوشهای از اذهان گذشتگان جای داشته است. برخلاف ادیان ...
بخش اول: علیجاه شهربانویی به مدیران کسب و کار از اهمیت برندسازی گفتدر این بخش از رویداد، علیجاه شهربانویی، با ارائه تجربیات و دانش خود از همکاری با بیش از ١٠٠ برند معتبر، به مدیران کسب و کارهای حاضر از سراسر کشور، راهکارها و استراتژیهای موثر برای برندسازی را مورد بحث و بررسی قرار داد. با بررسی اوضا...
تفویض اختیار به معنای واگذاری وظایف و اختیارات به کارکنان در سطوح مختلف سازمان است. این امر فواید متعددی برای سازمان به همراه دارد، از جمله:افزایش بهرهوری: با تقسیم وظایف و کاهش بار کاری مدیران، کارکنان فرصت بیشتری برای تمرکز بر روی وظایف تخصصی خود پیدا میکنند و در نتیجه بهرهوری افزایش مییابد.تق...
روزهای هفته هر کدام شکل و رنگ و بوی خودشان را دارند ...شنبه بدترکیب و تلخ و موذی است و شبیه به دختر ترشیدهی طوبی خانم است : دراز، لاغر، با چشمهای ریز بدجنس !یکشنبه ساده و خر است و برای خودش الکی آن وسط میچرخد ...دوشنبه شکل آقای حشمت الممالک است : متین، موقر، با کت و شلوار خاکستری و عصا ! سه...
دوران تحصیلیمیتوانست خیلی دلچسب تر باشداگر کلاس اولی ها با یکدیگر مقایسه نمیشدندو کسی که حقوق پدرش بیشتر بود یا ترشی مادرش خوش مزه تر، نمره بالا تری نمیگرفتدوران تحصیلی دوران بهتری بود اگربه جای گرفتن مچ پانزده ساله ها برای سیگار، دستشان گرفته میشد و اهمیت حال روحی شان از آمار پشت لبشان بیشتر بودشای...
چقدر صدای آمدنِ پاییزشبیه صدای قدم های تو بودملتهب، مرموز، دوست داشتنی...چقدر هوای پاییز شبیه دست های توستنه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف...چقدر صدای خش خش برگ هاشبیه صدای قلب من استکه خواست، افتاد، شکست...چقدر این پیاده روها پر از آرزوهای من استنارنجیِ یکدست، پُر از آدم های دست در دست، مست...چقدر پا...